چاره عشق
اگرچه پنجره هارا گرفته ای ازمن
نگیرخلوت گنجشکهای ایوان را
بهاربی تو در این خانه گل نخواهد داد
هوای عطرتو دیوانه کرده گلدان را
بیا که تابستان باتو سمت وسو بدهد
نگاه شعله ور افتابگردان را
تونیستی غم پاییز را چه خواهم کرد
وبی پرنده گی عصرهای ابان را
سرم به یادتوگرم است زیر بال خود
اگربه خانه ام اورده ای زمستان را
که چشمهای تو پرکرده اند فنجان را.....!