۲۵ دی ۹۴ ، ۱۶:۵۶
حذرازعشق ندانم
بی تومهتاب بازازان کوچه گذشتم/همه تن چشم شدم خیره به دنبال توگشتم
شوق دیدارتو لبریزشدازجام وجودم/شدم ان عاشق دیوانه که بودم
درنهانخانه جانم گل یادتو درخشید/باغ صدخاطره خندید
عطرصدخاطره پیچید/یادم امدکه شبی باهم ازآن کوچه گذشتیم
پرگشودیم ودرآن خلوت دلخواسته گشتیم/ساعتی برلب آن جوی نشستیم
توهمه راز جهان ریخته درچشم سیاهت/من هم محوتماشای نگاهت
اسمان صاف وشب ارام/بخت خندان وزمان رام
خوشه ی ماه فروریخته دراب/همه دل داده به اواز شباهنگ
یادم ایدتوبه من گفتی ازین عشق حذرکن/لحظه ای چندبراین آب نظرکن
آب آیینه عشق گذران است/توکه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت بادگران است/تافراموش کنی چیزی ازاین شهرسفر کن
باتوگفتم:حذراز عشق ندانم/سفرازپیش توهرگز نتوانم
روز اول که دلم به تمنای توپرزد/چون کبوترلب بام تونشستم
توبه من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم/بازگفتم که توصیادی ومن آهوی دشتم
تابه دام تودر افتم همه جاگشتم وگشتم/حذراز عشق ندانم
سفراز پیش توهرگزنتوانم نتوانم/اشکی ازشاخه فروریخت
مرغ شب ناله تلخی زدوبگریخت/اشک درچشم تولرزید
ماه برعشق توخندید/یادم آیددگر ازتو جوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم/نگسستم ونرمیدم...
رفت درظلمت غم ازشب وشبهای دگرهم/نگرفتی ازعاشق آزرده خبرهم
نکنی دیگراز آن کوچه گذرهم/بی تواما به چه حالی ازآن کوچه گذشتم
فریدون مشیری