۱۷ دی ۹۴ ، ۱۲:۳۰
محراب مزار...
ز دستم رفتی ورفتم من از دست!
دلم چون شاخه ای خشکیده بشکست
برو ای نازنین اما،مپندار،
جدا ازتو درین،سینه،دلی هست
به محراب مزارت،هرشبانگاه؛
منم ان عاشق شیدای بد مست.
_______
شبهنگام بود وپشت دیوار دلم،
غریب بودم!
دلم به حال خودم سوخت
دلم به حال خودم سوخت،ان زمان که می دیدم
جنازه ام به سر پیچ کوچه،حیران بود!
دلم به حال خودم سوخت.
۹۴/۱۰/۱۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.